چند روز بعد از نگارش این پست، عازم خدمت سربازی شدم. بهعنوان یادگاری و ثبت در تاریخ نگه میدارم! [محتوا حذف شد.]
۱۳۸۸-۰۹-۳۰
ارتش چرا نداره
چند روز بعد از نگارش این پست، عازم خدمت سربازی شدم. بهعنوان یادگاری و ثبت در تاریخ نگه میدارم! [محتوا حذف شد.]
ارسال شده توسط
رحمان نقیزاده
10
کامنت
برچسبها:
ارتش,
رحمان نقی زاده,
سربازی,
عقاید یک گرگ,
وبلاگ
۱۳۸۸-۰۹-۱۲
دعوتنامه گوگل ویو
این پست را بهعنوان یادگاری از دوران گوگلویو نگه میدارم. [محتوا حذف شد.]
ارسال شده توسط
رحمان نقیزاده
5
کامنت
۱۳۸۸-۰۹-۰۶
تکهای از کتاب: چراغها را من خاموش میکنم
«عروسک سیاهپوستی را که اسمش تام بود از روی تخت برداشتم. دوقلوها بیشتر از عروسکهای دیگر مواظب تام بودند؛ که مبادا طفلکی فکر کند بهخاطر رنگ پوست، کمتر دوستش داریم.»
چراغها را من خاموش میکنم - زویا پیرزاد
ارسال شده توسط
رحمان نقیزاده
0
کامنت
برچسبها:
چراغ ها را من خاموش می کنم,
زویا پیرزاد,
کتاب,
نژادپرستی,
نقل قول
۱۳۸۸-۰۸-۱۹
تکهای از کتاب: جنگ شکر در کوبا
«از هر سه کوبایی تنها یکی خواندن میدانست؛ حال آنکه چیزی نمیخواند: روزنامهها که کاملا زیر نظارت بود، قابل خواندن نبودند. سانسور دامن کتابها را نیز میگرفت و کتابخانهها و دانشگاه را خالی میکرد. حزبهای مخالف پیوسته حرف میزدند: آنها خود را نگهبانان آزادیهای دموکراتیک میشمردند. همه، حتی حزب کمونیست خواستار قانون اساسی و انتخابات بود. اما صدایشان سال به سال یواشتر میشد و دیگر به گوش نمیرسید.
باتیستا منفور بود؛ ولی کسی نمیدانست چه کسی را باید جایگزین او ساخت. هرگاه با کسی از انتخابات عمومی صحبت میکردید به شما میخندید.
باری، کوبا کشوری مینمود که تسلیم است و بدبختی به صورت تب در آن ثابت شده است.»
- جنگ شکر در کوبا - ژان پل سارتر - جهانگیر افکاری
ارسال شده توسط
رحمان نقیزاده
3
کامنت
برچسبها:
آزادی,
جنگ شکر در کوبا,
جهانگیر افکاری,
ژان پل سارتر,
کتاب,
نقل قول
۱۳۸۸-۰۶-۰۸
پست اول
پستهای زیادی در این وبلاگ نوشته شدهاند، ولی با پیشرفت زمان بهنظر خودم خجالتآور آمدند! بنابراین برای کمتر خجالت کشیدن، تعدادی از پستهای قدیمی را حذف میکنم. این پست، پست اول وبلاگ نیست و قبلتر هم چندین پست بوده؛ که حذف کردهام.
صرفا جهت ثبت در تاریخ!
ارسال شده توسط
رحمان نقیزاده
1 کامنت
برچسبها:
رحمان نقی زاده,
عقاید یک گرگ,
وبلاگ
اشتراک در:
نظرات (Atom)