من دیگه طنابکشی بازی نمیکنم،
بهجاش در آغوشکشی بازی میکنم.
که در اون بهجای ِ اینکه طناب رو بکشند،
همه همدیگر رو در آغوش میکشند
و در اون، هرهر میخندند،
روی ِ قالی میغلتند،
همه ماچ و بوسه میکنند،
همه لبخند میزنند،
همه همدیگر رو بغل میکنند،
خلاصه،
همه برندهاند.
جایی که پیادهرو تموم میشه / شل سیلورستاین / حمید خادمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر