در کشکول شیخ بهایی، از عبدالله بن اسباط قیروانی نقل شده است، که گفت: «اگر عشق را وصف کردی، آنرا نشناختهای.»
۱۳۹۵-۰۷-۰۸
درسهایی برای عشق
در کشکول شیخ بهایی، از عبدالله بن اسباط قیروانی نقل شده است، که گفت: «اگر عشق را وصف کردی، آنرا نشناختهای.»
ارسال شده توسط
رحمان نقیزاده
0
کامنت
۱۳۹۵-۰۶-۲۹
جای خالی سلوچ : محمود دولتآبادی
نگارش این
رمان را، محمود دولتآبادی، سال 1357 بهپایان رسانده، و فضای داستان آن در حوالی
دهههای 40 و 50 شمسی، در یکی از روستاهای خراسان، به نامِ زمینج، میگذرد. کتاب
پُر است از اصطلاحات و کلمات روستایی ایران، که مخاطب را در میان صفحاتش به سفری
درونِ متنِ زندگی مردمان روستا میکشاند. فضاسازی و توصیفات دولتآبادی در این
رمان فوقالعاده هستند و تصویرسازیهای او، داستان را مانند فیلم پیش چشمان
خواننده تصویر میکند. داستان، سیاه است و خشن؛ انگار کن که همۀ کلمات کتاب از دلِ
سوزِ کویر گذشته باشند. داستان، با رفتن ناگهانی سلوچ و ترک خانوادهاش آغاز میشود،
با توصیف زندگی مِرگان، عباس، ابراو، و هاجر ادامه پیدا میکند و مصایب زندگیشان
را نشان میدهد. «جای خالی سلوچ» را نشر چشمه منتشر کرده است.
ارسال شده توسط
رحمان نقیزاده
0
کامنت
برچسبها:
جای خالی سلوچ,
رمان,
کتاب,
محمود دولت آبادی,
معرفی کتاب,
نشر چشمه
۱۳۹۵-۰۶-۲۸
چند قدم مانده تا پاییز
بگذار بگندد
این مرداب! بگذار بخشکد. پاییز؛ خشکیده و تکیده و خاموش. چغر و سوخته و بردبار.
پاییز. پاییزِ برگهای زرد. برهوت بادهای سرگردان.
جای خالی سلوچ
- محمود دولتآبادی
ارسال شده توسط
رحمان نقیزاده
0
کامنت
برچسبها:
پاییز,
جای خالی سلوچ,
محمود دولت آبادی,
مرداب,
نقل قول
۱۳۹۵-۰۶-۲۷
من، با دو چشم خویشتن
عشق تو تنها
به پیرانهترین چهرۀ خود میتواند بروز یابد: اشک. و تو مختاری که تا قیامت بگریی.
گریستن و گریستن.
جای خالی سلوچ
- محمود دولتآبادی
ارسال شده توسط
رحمان نقیزاده
0
کامنت
برچسبها:
اشک,
جای خالی سلوچ,
عشق,
محمود دولت آبادی,
نقل قول
۱۳۹۵-۰۶-۲۶
درسهایی برای زندگی
این که باید
تسلیم بود، که باید تسلیم شد، که ناچاری و باید خود را به مرگ بدهی.
جای خالی سلوچ
- محمود دولتآبادی
ارسال شده توسط
رحمان نقیزاده
0
کامنت
برچسبها:
جای خالی سلوچ,
درسهایی,
رمان,
زندگی,
محمود دولت آبادی,
مرگ,
نقل قول
۱۳۹۵-۰۶-۲۵
درسهایی برای عشق
گاه آدم، خود
آدم، عشق است. بودنش عشق است. رفتن و نگاه کردنش عشق است. دست و قلبش عشق است. در
تو عشق میجوشد، بی آنکه ردش را بشناسی. بی آنکه بدانی از کجا در تو پیدا شده،
روییده. شاید نخواهی هم. شاید هم بخواهی و ندانی. نتوانی که بدانی. عشق، گاهی همان
یاد کمرنگ سلوچ است و دستهای به گل آلودۀ تو که دیواری را سفید میکنند. عشق، خود
مِرگان است! پیدا و ناپیداست، عشق. گاه تو را به شوق میجنباند. و گاه به درد در
چاهیت فرو میکشد.
جای خالی سلوچ
- محمود دولتآبادی
پن: سلوچ و
مِرگان شخصیتهای این رمان هستند.
ارسال شده توسط
رحمان نقیزاده
0
کامنت
برچسبها:
جای خالی سلوچ,
درسهایی,
رمان,
عشق,
محمود دولت آبادی,
نقل قول
۱۳۹۵-۰۶-۱۹
گذار روزگار : رومن گاری
«کتاب
حاضر گفتوگویی است با رومن گاری، چندماه قبل از مرگ نابهنگام او. گاری در این
کتاب از بلندپروازیهایش میگوید، از آرزوها و کامیابیها و سرخوردگیهایش، از
جوانی پر فراز و نشیبش، سالهای خدمت در نیروی هوایی، نشست و برخاست با بزرگان
هالیوود، کتابهایی که نوشته و تاملاتش در باب زندگی. این کتاب کوچک را میتوان
آخرین فصل از خودزندگینامه گاری دانست.»
- یادداشت پشت جلد کتاب
برای من که عاشق رومن
گاری هستم، فرصت خوبی بود برای آشنایی بیشتر؛ برای هرکس دیگری هم که به ادبیات
فرانسه و رمانخوانی علاقهمند است، مطالعه این کتاب و آشنایی بیشتر با گاری خالیازلطف
نخواهد بود. «گذار روزگار» را نشر ماهی، با ترجمهای از سمیه نوروزی منتشر کرده
است.
رومن گاری سخنانش را
اینطور آغاز میکند که این ما نیستیم که زندگی را تجربه میکنیم، بلکه زندگی است
که ما را تجربه میکند و مالک ماست.
ارسال شده توسط
رحمان نقیزاده
0
کامنت
برچسبها:
اتوبیوگرافی,
رمان,
رومن گاری,
زندگی,
سمیه نوروزی,
گذار روزگار,
معرفی کتاب,
نشر ماهی,
نقل قول
اشتراک در:
نظرات (Atom)