میخوانمت به نام وُ
آوازِ هزار الهۀ عشق مینشیند در حنجرهام
ترانهای پا میگیرد از لرزشِ لبهام
وَ میرقصاند
برگها را
شاخهها را
درختها را
میخوانمت به نام وُ
طوفانِ سینهام
نسیم میشود میانِ حرفهای نامِ تو
نامِ تو
آسمان میشود
ابر میشود
باران میشود
وَ میبارد...
نامِ تو باران میشود وُ
میبارد از
چشمهایی که خیره ماندهاند
در تردیدِ گامهای تو...
رحمان نقیزاده
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر