گاهی آدمی زنده است، حضور دارد، امّا زندگی نمیکند. میبینیاش که گوشهای در خود فرو رفته است. اینجاست که میفهمی مُردابمُردهگی یعنی چه. آنجا که دیگران پا از کرانهات پس میکشند که مبادا نفرینِ ایستایی وُ تعفنات دامنشان را آلوده کند، دچار مُردابمُردهگی شدهای.
پن: این چند خط را نوشتم که درباره عنوان کتابم توضیح بدهم؛ مُردابمُردهگی ترکیبیست که نوعی مرگ را نشان میدهد. گاهی دوستان کسرهای به این ترکیب اضافه میکنند و آن را «مرداب ِ مردهگی» میخوانند! اگر تلفظ صحیح عنوان کتاب برایتان مهم است، اینطور بخوانید: «مردابمُردگی»