۱۳۹۶-۰۱-۱۱

مرداب‌مرده‌گی


«کاش آدم‌ها با خداحافظی تمام می‌شدند.»


 مرداب‌مرده‌گی - رحمان نقی‌زاده - نشر موغام

۱۳۹۶-۰۱-۱۰

مُرداب‌مُرده‌گی یعنی چه


گاهی آدمی زنده است، حضور دارد، امّا زندگی نمی‌کند. می‌بینی‌اش که گوشه‌ای در خود فرو رفته است. این‌جاست که می‌فهمی مُرداب‌مُرده‌گی یعنی چه. آن‌جا که دیگران پا از کرانه‌ات پس می‌کشند که مبادا نفرینِ ایستایی وُ تعفن‌ات دامن‌شان را آلوده کند، دچار مُرداب‌مُرده‌گی شده‌ای.


پ‌ن: این چند خط را نوشتم که درباره عنوان کتابم توضیح بدهم؛ مُرداب‌مُرده‌گی ترکیبی‌ست که نوعی مرگ را نشان می‌دهد. گاهی دوستان کسره‌ای به این ترکیب اضافه می‌کنند و آن را «مرداب ِ مرده‌گی» می‌خوانند! اگر تلفظ صحیح عنوان کتاب برای‌تان مهم است، این‌طور بخوانید: «مردابمُردگی» 

۱۳۹۶-۰۱-۰۹

مُرداب‌مُرده‌گی


«مثلا یک ساعت یادگاری را وقتی که عمرش تمام شد و دیگر نتوانست زمان را دقیق نشان بدهد دور نمی‌اندازند؛ ارزش آن ساعت چیزی فراتر از زمان است.»


 مرداب‌مرده‌گی - رحمان نقی‌زاده - نشر موغام

۱۳۹۵-۱۲-۳۰

آن‌قدر که عطر تنت را، لای تاروُپود زندگی‌ام جا گذاشته‌ای


پیراهنم را در باغچه کاشته‌ام
بهار،
بوی تو را می‌دهد!


• رحمان نقی‌زاده


پ‌ن: آن‌قدر که عطر تنت را، لای تاروُپود زندگی‌ام جا گذاشته‌ای.

۱۳۹۵-۱۲-۲۹

درس‌هایی برای زندگی


«جنگ کردن با خردمندان، آسان‌تر است که حلوا خوردن با بی‌خردان.»


 تذکره‌الاولیا - فریدالدین عطار نیشابوری - ذکر فُضیل عیاض

اندوه، زادۀ آگاهی‌ست برادر


«هر چیز را زکاتی‌ست، و زکات عقل، اندوهی‌ست طویل.»



 تذکره‌الاولیا - فریدالدین عطار نیشابوری - ذکر فُضیل عیاض

۱۳۹۵-۱۲-۲۶

درس‌هایی برای دوستی


پس، هر کسی سنگی می‌انداختند. شبلی موافقت را گِلی انداخت. حسینِ منصور آهی کشید. گفتند: «از این همه سنگ، هیچ آه نکردی. از گِلی آه کردن چه معنی است؟» گفت: «از آن‌که آن‌ها نمی‌دانند، معذورند. از او سختم می‌آید که او می‌داند که نمی‌باید انداخت.»


 تذکره‌الاولیا - فریدالدین عطار نیشابوری - ذکر حسین منصور حلاج

درس‌هایی برای قضاوت


مستی را دیدم که در میان وَحَل می‌رفت، افتان و خیزان. گفتم: «قدم ثابت‌دار تا نیفتی.» گفت: «تو قدم ثابت کرده‌ای با این همه دعوی؟ اگر من بیفتم، مستی باشم به گل آلوده، برخیزم و بشویم. این سهل باشد. امّا از افتادن خود بترس.»


 تذکره‌الاولیا - فریدالدین عطار نیشابوری - ذکر حسن بصری

* وَحَل = گل و لای

۱۳۹۵-۱۲-۲۵

بیت‌هایی برای مرگ


مردی که سال‌هاست به عُزلت گرفته خوی

- جز آرزوی مرگ -
تمنا چه می‌کند؟


علی اطهری کرمانی


عقاید یک گرگ

یک‌ مصرعْ اندوه


رفتی وُ یاد ِ تو ای کاش ز خاطر می‌‌رفت ...



علی اطهری کرمانی

 عقاید یک گرگ

مُرداب‌مُرده‌گی : رحمان نقی‌زاده



بالاخره رمان «مُرداب‌مُرده‌گی» منتشر شد و منتظر خوانده‌شدن توسط شماست! برای تهیه کتاب می‌توانید از طرق زیر اقدام کنید:

یک- فروشگاه اینترنتی نشر موغام (لینک) ]لینک[
سه- کتاب‌فروشی‌های معتبر سراسر کشور!
* چاپ اول همان‌روز اول تمام شد و برای چاپ دوم باید تا اردی‌بهشت 96 صبر کنیم!

بعد از مطالعه کتاب، اگر نظری داشتید (انتقاد، پیش‌نهاد و ...) می‌توانید از طریق این لینک‌ها با من در ارتباط باشید:


یا از هشتگ‌های #مرداب_مرده_گی #رحمان_نقیزاده و #رحمان_نقی_زاده برای نقل‌قول در شبکه‌های اجتماعی استفاده کنید. نظرات شما را در وبلاگ منتشر کرده، و در حد امکان جواب خواهم داد. اگر با کتاب عکس گرفتید، بفرستید تا در صفحه اینستاگرام قرار بدهم!


لطفا این صفحه را در شبکه‌های مجازی بازنشر کنید تا به این نویسندۀ جوان کمک کرده باشید! ممنون.

۱۳۹۵-۱۲-۲۴

روایتی از تذکره‌الاولیا


و سوال کردند که: «یا شیخ! دل‌های ما خفته است که سخن تو در دل‌های ما اثر نمی‌کند. چه کنیم؟» گفت: «کاشکی خفته بودی، که خفته را بجنبانی، بیدار گردد. دل‌های شما مُرده است که هرچند می‌جنبانی، بیدار نمی‌گردد.»


 تذکره‌الاولیا - فریدالدین عطار نیشابوری - ذکر حسن بصری

درس‌هایی برای زندگی


نقل است که عبدالله را وقتی مصیبتی رسید. خلقی به تعزیت او رفتند. گبری نیز برفت و با عبدالله گفت: «خردمند آن بُوَد که چون مصیبتی به وی رسد، روز نخست آن کند که بعد از سه روز خواهد کرد.» عبدالله گفت: «این سخن بنویسید، که حکمت است.»


  تذکره‌الاولیا - فریدالدین عطار نیشابوری - ذکر عبدالله مبارک

۱۳۹۵-۱۲-۲۲

درس‌هایی برای عشق


نقل است که درویشی در آن میان از او پرسید که: «عشق چیست؟» گفت: «امروز بینی و فردا بینی و پس‌فردا بینی.» آن روزش بکشتند، و دیگر روزش بسوختند، و سوم روزش به‌باد دادند. یعنی عشق این است.


  تذکره‌الاولیا - فریدالدین عطار نیشابوری - ذکر حسین منصور حلاج

۱۳۹۵-۱۲-۲۱

بیت‌هایی برای اندوه


غم‌ت
 - در کنج ِ تنهایی -
چنان با ما گرفت اُلفت

که پندارد سرای خویشتن، کاشانۀ ما را


[علی اطهری کرمانی - بی‌عشق هرگز]

عقاید یک گرگ

۱۳۹۵-۱۲-۲۰

درس‌هایی برای عشق


گفتند: «چرا محبت را به بلا مقرون کردند؟»
گفت: «تا هر سِفله‌ای دعوی محبت نکند. چون بلا ببیند، به هزیمت شود.»


 تذکره‌الاولیا - فریدالدین عطار نیشابوری - ذکر سُمنون محب