به لطف آدمها، زمانه چنان عوض شده که این حکایت از گلستان سعدی را میتوان 180 درجه تغییر، و به امروز تعمیم داد:
«حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است؛ یا دزد به یکبار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد. اما هنر چشمه زاینده است و دولت پاینده و گر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است، هرجا که رود قدر بیند و در صدر نشیند و بیهنر لقمه چیند سختی بیند.»