ایشیگورو در سال 1954 در ژاپن متولد شد. او در پنج سالگی
همراه خانواده به انگلستان مهاجرت کرد. تسلط ایشیگورو به فرهنگ و ادبیات انگلستان
باعث شده که او را نویسندهای انگلیسی بدانند. ایشیگورو یکی از شناختهشدهترین
نویسندگان معاصر انگلستان است؛ و در لیست 50 نویسنده برتر انگلیسی (سال 2008 – مجله تایمز) در رده 32 قرار داشته
است. کتاب «بازمانده روز» در سال 1989 جایزه بوکر را برای او به ارمغان آورد. ایشیگورو
همچنین در سال 2017 برنده جایزه نوبل ادبی شد. از میان آثار ایشیگورو، رمانهای
بازمانده روز و هرگز رهایم مکن بهصورت فیلم سینمایی درآمدهاند. رمانهای منظر
پریدهرنگ تپهها، هنرمندی از جهان شناور، بازمانده روز، تسلیناپذیر، وقتی یتیم
بودیم، هرگز رهایم مکن، غول مدفون و... به فارسی ترجمه شدهاند.
رمانهای ایشیگورو معمولا از زبان اول شخص روایت میشوند و
راوی عموما کاستیهای شخصیتی دارد. در مجموعه داستان «شبانهها» و داستان «نوازندههای
ویولنسل» (که داستان مورد بحث ما در اینجاست) راوی همچنان اول شخص است، اما
دیگر بهمانند راویان رمانهای ایشیگورو از کاستیهای شخصیتی رنج نمیبرد.
نوازندههای ویولنسل
این داستان از مجموعه «شبانهها» انتخاب شدهاست. این
مجموعه با ترجمه علیرضا کیوانینژاد و بههمت نشر چشمه در ایران منتشر شده است.
داستانهای این مجموعه درباره موسیقی و شب هستند. موسیقی، عنصر مشترک همه داستانها،
و دلیل ایجاد حوادث آنهاست.
در داستان نوازندههای ویولنسل با روایتی ساده و خطی مواجهایم؛
و خبری از پیچیدگیهای فرمی و زبانی نیست. هنگام مطالعه رمانهای ایشیگورو –نظر شخصی- با اطناب و درازگویی
مواجه بودم؛ و ردپای این مسئله را در داستانهای کوتاه او نیز حس میکنم.
درونمایه: ردپای موسیقی در زندگی، و آشناییهای سطحی که به روابط پیچیدهتری میانجامند.
پیرنگ: موزیسین یک
گروه، دوست قدیمی خود را در کافه دیده و درنتیجه به آخرین خاطره مشترکشان در
تابستان هفت سال پیش میاندیشد. تیبور، دوست قدیمی، از یکی از کشورهای بلوک شرق به
شهری بینام در ایتالیا آمده تا در زمینه موسیقی کار کند. او با زنی آمریکایی آشنا
میشود. این زن خود را استاد ویولنسل معرفی کرده و رمز و راز کار را به تیبور میآموزد.
برخوردهای طولانی زن آمریکایی و تیبور منجر به شکلگیری رابطهای عاطفی میان آنها
میشود؛ اما سررسیدن نامزد زن آمریکایی آن رابطه را خراب میکند. در نهایت، زن
تصمیم به ازدواج میگیرد و در نتیجه تیبور نیز به آمستردام میرود تا در یک هتل
پنجستاره کار کند.
زاویه دید: اول شخص (در بخشهایی از داستان که به مرور خاطره میپردازد، دانای کل داریم.)
فضا: شهری بینام در
کشور ایتالیا.
کشکمش: کشمکش ذهنی
تیبور در نبرد غرور و کنجکاوی و علاقه نسبت به زن آمریکایی – کشمکش عاطفی میان تیبور و زن
آمریکایی.
شخصیتها:
شخصیت اصلی: تیبور، نوازنده ویولنسل، که شخصیتی پویا است.
شخصیتهای فرعی: زن آمریکایی – فابیان – جیانکارلو – ارنستو
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر