![]() |
واژه بیت (Beat) را جک کروآک برای نخستینبار در اشاره به دوستان همنسلش، همچون نیل کسدی، که شیوه زیستنی یکسره نامتعارف را برگزیده بودند و در خیابانها و جادهها پی خوشگذرانی خودشان بودند، بهکار برد؛ اما پس از انتشار رمان «در جاده» این واژه دیگر به نام جاودانه نسلی بدل شد که با آثار رادیکال و نامتعارفشان تحولی بزرگ در ادبیات آمریکا پدید آوردند. آلن گینزبرگ در کنار ویلیام باروز و جک کروآک مثلث نسل بیت را تشکیل میدهد؛ نسلی که، گذشته از دستاورد عظیم ادبیاش، دستکم برای دو دهه تاثیر بسیاری بر فضای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آمریکا و حتی اروپا گذاشت. ویلیام باروز با رمان شگفتانگیزش «ناهار لخت» و آلن گینزبرگ با شعر شاهکار بلندش «زوزه» به همان شهرت و اعتباری رسیدند که کروآک با انتشار «در جاده» رسید. در کنار این سه، میشود از چهرههای دیگر نسل بیت نیز حرف زد، که هرکدامشان حرفهای تازهای برای زدن داشتند: گری اسنایدر، پتر اورلوسکی، مایکل مککلور، لارنس فرلینگتی، گریگوری کورسو، امیری باراکا، ریچارد براتیگان، نیل کسدی و... .
هسته اصلی نسل بیت در اواخر دهه 1940 با دوستی کروآک،
باروز، کسدی و گینزبرگ شکل گرفت؛ آنها به ادبیاتی نو فکر میکردند؛ حاوی ارزشهایی
نو که آمریکای ملالآور بعد از جنگ جهانی دوم را دگرگون کند. اما نسل بیت در ادامه
با رنسانس ادبی سنفرانسیسکو پیوند میخورد و چهرههای دیگری به نسل بیت میپیوندند.
روز جمعه، هفدهم اکتبر 1955، گالری سیکسِ سنفرانسیسکو شاهد شعرخوانی پنج شاعر
جوان است که این شعرخوانی بهناگاه به رنسانی ادبی و فرهنگی در سراسر آمریکا بدل
میشود و آلن گینزبرگ، گری اسنایدر، مایکل مککلور، فیلیپ والن و فیلیپ لامانتیا
در آن شب تاریخی شعر میخوانند.
پس از آشنایی با جنبش بیت، نوبت آن رسیده که به جایگاه
ریچارد براتیگان در این جنبش بپردازیم.
وقتی بهسال 1956 ریچارد براتیگان 21 ساله به سنفرانسیسکو
آمد، شبح بیت آمریکا را فراگرفته بود و او نیز تسخیر روح ضدفرهنگ نسل بیت شد؛ کمتر
از یک سال پیش شیشه ماشین پلیس را با پرتاب سنگ شکسته بود و بنابراین، حالا مجوز
ورود به ضدفرهنگها را داشت.
براتیگان که آمده بود سنفرانسیسکو تا همچون شاعر و
نویسندهای بزرگ زندگی کند، مجموعهشعرهای «بازگشت رودخانهها» (1957)، «مفتسوار
جلیل» (1958)، «چای ماربل بگذار» (1959) و «مرز اُختاپوس» (1960) را بهعنوان
اولین کتابهایش در تیراژی محدود منتشر کرد. با نویسندگان و شاعران بیت دوستیهایی
بههم زد و تخیل غریب و زبان ساده و طنزآمیزش شهرتی محفلی میان بیتها برایش رقم
زد، طوری که کتابفروشی سیتیلایتزِ لارنس فرلینگتی، پاتوق نسل بیت، هم کتابهایش
را فروخت.
زمانی که چهرههای اصلی نسل بیت در اوج شهرتشان بودند،
براتیگان همچنان نویسندهای فقیر و ناشناس بود. شهرت و پول در 1967 به سراغ
براتیگان آمد، بعد از انتشار رمان درخشانش «صید قزلآلا در آمریکا»، رمانی که شش
سال پیش نوشته بود و ناشری نیافته بود.
براتیگان در تابستان 1961 وقتی به همراه همسر و دخترش به
آیداهوی جنوبی رفته بود، رمانهای «ژنرال جنوبی اهل بیگسور» و «صید قزلآلا در
آمریکا» را نوشت. «ژنرال جنوبی اهل بیگسور» در 1964 چاپ شد و مختصر موفقیتی یافت،
اما «صید قزلآلا در آمریکا» باید شش سال منتظر میماند تا، به شکل کتاب، با شهرت
و پول به نویسندهاش بازگردد. براتیگانی که میگوید سالها شعر نوشته است تا نوشتن
جملات داستان را بیاموزد، حالا با انتشار «صید قزلآلا در آمریکا» نشان میدهد که
نویسندهای بیبدیل است، با سبکی که تا پایان عمرش حفظش میکند، سبکی که در رمان
اولش هم خودش را بهخوبی نشان داده بود، اما نه با قدرت و خلاقیت آثار بعدی.
رمانهای نخستین براتیگان از آن حیث سیاسیاند که تاکیدی
شگفت بر تخیل دارند، اما در 1975 با انتشار «ویلارد و جایزههای بولینگاش: یک
رمان جنایی منحرف» او کمکم نگرش انتقادی تندی به جامعه آمریکا را در آثارش دنبال
میکند، نگرشی که در آخرین رمانهایش، «یک زن بدبخت» و «پس باد همهچیز را با خود
نخواهد برد» با بدبینی و تلخی خاصی نیز همراه میشود.
«بیت» عنوانی است که به طیف وسیعی از نویسندگان با گرایشهای
فکری و سبکهای متفاوت ارجاع دارد، و شاید هیچکس نتواند، برای مثال، شباهتی میان
آثار و تفکر ویلیام باروز، امیری باراکا و ریچارد براتیگان بیابد، اما یگانه فصل
مشترک تمام این شاعران و نویسندگان تاکیدشان بر آزادی و تفاوت است. شاعران و
نویسندگان نسل بیت آزادانه و متفاوت زیستند و نوشتند، با آزادی و تفاوتی که شاید
بزرگترین میراث مشترک آنان باشد.
مختصری هم درباره زندگینامه ریچارد براتیگان بخوانیم:
ریچارد براتیگان در سی ژانویه 1935 در تاکومای ایالت
واشنگتن به دنیا آمد. کودکیاش را در فقر گذراند، در کنار مادر و خواهرش. بیست ساله
بود که شیشه ماشین پلیس را شکست و بهدلیل ابتلا به جنون پارانوئیدی در بیمارستان
بستری شد. بیستویک ساله بود که به پایتخت نسل بیت آمد، به سنفرانسیسکو. نخستین
مجموعه شعرش، «بازگشت رودخانهها» را در بیستویک سالگی منتشر کرد و سال بعدش، در
ژوئن 1957، با ویرجینیا دیون آدلر ازدواج کرد. سه سال بعد هم دخترش ایانت به دنیا
آمد، همان دختری که بعدها در سال 2000 خاطراتش با پدرش را در کتابی منتشر کرد:
«نمیتوانی به مرگ برسی».
ریچارد در 1970 از همسرش جدا شد و در 25 اکتبر 1984 در چهلوُنه
سالگی به زندگیاش پایان داد. او در فصل شکار همیشه به مونتانا میرفت تا کمی هم
ادای شکارچیان را دربیاورد، بدون آنکه به موجود زندهای شلیک کند. در فصل شکار
1984 اما براتیگان به مونتانا نرفت. دوستانش نمیدانستند که او اینبار به موجود
زندهای شلیک کرده است: به یکی از شگفتترین نویسندگان این کره خاکی، به ریچارد
براتیگان.
براتیگان زمانی نوشته بود: «همه ما جایی در تاریخ داریم.
جای من در میان ابرهاست.»
کتابشناسی ریچارد براتیگان
در فارسی گزیدههای متفاوتی از شعرهای براتیگان منتشر شده
است که اغلبشان با نسخههای اصلی انگلیسی تطابق کامل ندارند و شعرهای هر کتاب، و
متعاقبا نام هر کتاب، به انتخاب مترجم فارسی بوده است.
• کلاه کافکا /
ترجمه: علیرضا بهرام
• خانهای جدید
در آمریکا / ترجمه: محسن ابوالحسنی و سینا کمالآبادی
• دری لولاشده به
فراموشی / ترجمه: یگانه وصالیفلاح
• آمریکاییها /
ترجمه: فرید قدمی
• لطفا این کتاب
را بکارید / ترجمه: محسن ابوالحسنی و سینا کمالآبادی
• لطفا این کتاب
را بکارید / ترجمه: مهدی نوید و لیلا صمدی
• در عشق باران
میبارد / علیرضا بهنام
• آخ که اونقده
خوشگلی که میخواد بارون بیاد / ترجمه: فرید قدمی
رمانها
• ژنرال جنوبی
اهل بیگسور / ترجمه: رضا نوحی
• صید قزلآلا در
آمریکا / ترجمه: پیام یزدانجو
• صید قزلآلا در
آمریکا / ترجمه: هوشیار انصاریفر
• در قند هندوانه
/ ترجمه: مهدی نوید
• سقط جنین: یک
رمانس تاریخی / ترجمه: فرید قدمی
• هیولای
هاوکلاین: یک وسترن گوتیک / ترجمه: سارا خلیلی جهرمی
• هیولای
هاوکلاین / ترجمه: حسین نوشآذر
• ویلارد و جایزههای
بولینگاش: یک رمان جنایی منحرف / ترجمه: فرید قدمی
• بارش کلاهمکزیکی:
یک رمان ژاپنی / ترجمه: فرید قدمی
• در رویای بابل:
یک رمان کارآگاه خصوصی / ترجمه: پیام یزدانجو
• قطار سریعالسیر
توکیو-مونتانا / ترجمه: سعید توانایی
• پس باد همهچیز
را با خود نخواهد برد / حسین نوشآذر
• یک زن بدبخت: یک
سفر / حسین نوشآذر
کتابهای دیگر
• انتقام چمن
(اتوبوس پیر و داستانهای دیگر) / ترجمه: علیرضا طاهری عراقی
• عاشقانههای
شاعر گمنام / ترجمه: علیرضا بهنام
• نامهای
عاشقانه از تیمارستان ایالتی / ترجمه: مهدی نوید
این مطلب، از
مقدمه فرید قدمی برای مجموعهشعر «آخ که اونقده خوشگلی که میخواد بارون بیاد»
انتخاب شدهاست. این کتاب را فصل پنجم منتشر کرده است. پیشتر چند شعر از این
مجموعه را همینجا با هم خواندهایم.
مثل دری لولاشده به فراموشی؛ چند شعر کوتاه از ریچارد براتیگان
لینکهای مرتبط:

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر