«نوشتن تنها امکانِ هستیِ درونیِ من است.» - از نامهی کافکا به فلیسه، پراگ، 20 آوریل 1913
«از نوشتن»
مجموعهای از نامهها و یادداشتهای شخصی کافکاست، که اریش هلا و یوآخیم بویگ
گردآوری کردهاند؛ و نشر ثالث با ترجمهی ناصر غیاثی منتشرش کرده است. مطالعه این
کتاب برای دوستداران کافکا و علاقهمندان بهنویسندگی خیلی جالب و مفید میتواند
باشد، ولی فکر نمیکنم مخاطبِ عام چندان با آن ارتباط برقرار کند. از لابهلای این
متنها میتوان احساساتِ واقعی کافکا را شناخت و نگاهش به مقولهی «نوشتن» و
نوشتههای خودش را فهمید. عاشقانگیهای کافکا با فلیسه، مخصوصن در بخشِ «مسخ» عالی
است. کافکا در نامهها و یادداشتهایش از عادات نویسندگیاش، ترسهای پنهانش از
اینکه دیگر نتواند بنویسد، و اولویتهای زندگیاش بیپرده سخن میگوید. جایی مینویسد
که پاییز و زمستان بهتر و بیشتر میتواند بنویسد؛ مثل من! بخش اول کتاب، به
یادداشتها و نامههای کافکا در مورد تکتک داستانها و کتابهای منتشرشدهاش میپردازد.
در بخشهای بعدی، یادداشتها و مکاتبات کافکا در رابطه با «نوشتن»، «نوشتن نامه»،
«نوشتن یادداشت روزانه» و ... آورده شده است.
«اما فقط این
را درک کن، فلیسه عزیزم، اگر روزی نوشتن را از دست بدهم، ناچارم تو و همهچیز را
از دست بدهم.» - از نامهی کافکا به فلیسه، پراگ، از 2 به 3 ژانویه 1913
پن: قسمتهایی
از این کتاب را که بیشتر پسندیدم، هرچندروزیکبار با عنوان «از نوشتن با کافکا»
همینجا خواهم نوشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر