«تنها کلمات
سکوت را میشکنند، صداهای دیگر همه بند آمدهاند.»
کتاب با این
جمله آغاز میشود: «ناگهان، نه، سرانجام، سرانجام، دیگر نتوانستم، نتوانستم ادامه
بدهم.» و متن پر است از رویارویی مفاهیمی همچون بودن و نبودن، هستی و نیستی، وجود
و عدم، و ... . «متنهایی برای هیچ» گویا دیالوگِ ساموئل بکت است با خودش؛ که گاه
شخصیتهایی که پیشتر در سایر آثارش خلق کرده است را هم درگیر میکند. دوستداشتم
کل متن کتاب را با صدا بشنوم؛ صدای کسی که متن را فهمیده باشد و بتواند فرازها و
فرودها و مکثهایش را با صدا نشان بدهد. متنهایی برای هیچ را نشر نی با ترجمهای
از علیرضا طاهری عراقی منتشر کرده است.
«اسمش را زندگی
خواهم گذاشت، و خواهم گفت این منم، خواهم ایستاد، دیگر نخواهم اندیشید، سرم بسیار
شلوغ خواهد بود، به ایستادن، ایستاده ماندن، اینسو و آنسو رفتن، دوام آوردن،
رسیدن به فردا، به هفتهی بعد از فردا، کافی خواهم بود، هشتروز کافی خواهد بود،
هشتروز در بهار، آدم را سرحال میآورد.»
