«گناه آنروز بهوجود
نیامد که حوا سیبممنوعه را بلعید؛ آنروز فضیلتی شکوهمند متولد شده، که آنرا
نافرمانی میگویند.» -از متنِ کتاب
«نامه به کودکی
که هرگز زاده نشد» تلاشِ اوریانا فالاچی برای پاسخ به این سوال چالشبرانگیز و
همیشهگیست که آیا ما حق داریم موجود جدیدی را بدون اجازهی خودش خلق کنیم و بهدنیا
بیاوریم؟ برای این منظور از خاطرهی دوران بارداری ناخواستهی خودش استفاده کرده و
گفتگوی امروزیِ مادری با نوزادش که در رحم دارد را روایت میکند. این کتاب همچنین
برای آشنایی با خود فالاچی بسیار سودمند است. در لابهلای متن، فالاچی گاه بیپرده
از اعتقادات خودش نیز میگوید: نگاهش بهبرخی مفاهیم مانند خدا، زندگی، سرنوشت،
دین و مرگ و ... را برای فرزندش ترسیم میکند. «و بهعلاوه او به هیچچیز اعتقاد
ندارد: خدا، میهن، خانواده، زندگی زناشویی، و تمامِ اصولِ زندگی اجتماعی را نفی میکند.»
چقدر با فالاچی احساس نزدیکی معنوی میکنم! از این بخش که بگذریم، میرسیم به قسمت
نقدِ نگارشی و ویراستاری. امیدوارم که ناشر دیگری با مترجمِ بهتری این اثر را
منتشر کرده باشد. و علیرغم انتقادهایی که اینروزها متوجه یغما گلرویی است، دوست
دارم که این کتاب را با ترجمهی او بخوانم، نه خانم مهین ایرانپرست. بعضی قسمتهای
متن را بهنظر میآید که مترجم خودش سرهم کرده است. تعداد جملات زیاد و خستهکننده
است. دائم در متن، زبان بین نوشتاری و گفتاری در تغییر است. مترجم یا ویراستار
محترم با املای بعضی کلماتِ ساده هم آشنایی نداشتهاند و بهعنوان مثال «اصرار» بهمعنای
پافشاری را «اسرار» نوشته است، و یا تبرئه را «تبرعه». و تازه این سوای صدها
اشتباه تایپیست که در کل متن بهچشم میخورد. یکجا از «خر جرفی» استفاده شده
است! و باتوجه به کلمات پیش و پس و معنای جمله، میتوان فهمید که در اصل، «هر
حرفی» بوده است! حتا پیدیافهایی که اشخاص در اینترنت منتشر میکنند هم اینقدر
اشتباه تایپی و نگارشی ندارد و بههمریخته نیست. این کتاب را انتشارات مهتاب با
ترجمهی مهین ایرانپرست منتشر کرده است. محتوای کتاب عالیست، ولیکن توصیه من
این است که چاپ دیگری پیدا کنید و این نسخه را نخوانید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر